کد مطلب:90349 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:120

نگرش اهل تقوا به اعمالشان











«لا یرضون من اعمالهم القلیل و لا یستكثرون الكثیر»

واژه ها

رضی: خشنودی و خوشدلی. ضد سخط.

عمل: كار، كردار، فعل. جمع آن اعمال.

قلیل: اندك، كم. خلاف كثیر.

اسكثار: بسیار خواستن، زیاده خواهی.

كثیر: بسیار، زیاد، نقیض قلیل.

ترجمه: پرواپیشگان به اعمال كم و اندك، خشنود و راضی نمی شوند و اعمال بسیار را، بزرگ و فراوان نمی پندارند.

[صفحه 270]

شرح: انسان همیشه ارتباط كار و كارمزد را لحاظ نموده و هر عمل را به تناسب مزد آن انجام می دهد. پرواپیشگان از سویی این ارتباط و تناسب را، هرگز فراموش نكرده پا به پای مزد، به عمل اشتغال می ورزند، آنها كه می دانند عبادت خدا چه ثمراتی بر آن مترتب است و چه غایاتی با او همراه است، هرگز به عمل اندك خشنود نمی گردند، زیرا كه می دانند، آزادی از عذاب و تشرف به دخول بهشت و رضوان الهی و تقرب به خدا كه بزرگترین لذتها و اشرف غایات است، در گرو تداوم عبادت و ستایش پروردگار است.

و از سوی دیگر، كثرت اعمال در هر حد كه باشد، اگر چه به انتهای فزونی رسیده باشد، باز هم با مقایسه با اجر و پاداشی كه در بین است، ناچیز خواهد بود، از اینرو عمل بسیار را نیز، كثیر نمی پندارند، زیرا كه كم كاری و پركاری، به موازات یكدیگر، نقصانی را در بر دارند. نقص كم كاری در این است كه با فرصت كوتاه، نمی توان به هدف مامول، راه یافت و نقص پركاری، با لحاظ كفایت، موجب ركود وقفه گردیده و عجب در آن رخنه می كند كه در این صورت، ذات عمل بدون لحاظ هر چیز در معرض خطر قرار می گیرد، زیرا عجب و خودبینی كه تنها در استكثار عمل، راه پیدا می كند، موجب تسلط شیطان بر آدمی خواهد بود.

«عن عبدالرحمن بن حجاج عن ابی عبدالله علیه السلام قال: قال ابلیس اذا استمكنت من ابن آدم فی ثلاث لم ابال ما عمل، فانه غیر مقبول منه اذا استكثر عمله و نسی ذنبه و دخله العجب.»: امام صادق علیه السلام فرمود: ابلیس گفت: زمانی كه به سه چیز فرزند آدم تمكن یابم، از هر عملی كه انجام دهد، باك ندارم! چرا كه می دانم كه عملش، به مرتبه ی قبول نخواهد رسید، در آن وقت كه بر فزونی عملش، تكیه كند و آن را بسیار شمارد و گناهان را فراموش نماید و خودبینی و عجب بر دل او راه یابد.

موسی بن عمران علی نبینا و آله و علیه السلام از شیطان پرسید، آن گناهی كه تو بر

[صفحه 271]

آدمیان تسلط می یابی كدام است؟ گفت: زمانی كه به خود ببالد و عملش را به فزونی، توصیف كند و گناهان را در برابر عمل بسیارش ناچیز شمارد.

به هر حال پرواپیشگان به عمل اندك، خوشدل و خشنودند، زیرا این خشنودی در برابر آن همه پاداش و اجر، مفهوم قابل ملاحظه ای ندارد و اگر اعمال نیكوی بسیار، از آنها سرزند به بسیاری آن تظاهر نمی كنند و بسیارش را بسیار نمی شمارند.

مثلا، دانش آموزی كه به مدرسه قدم می گذارد، درس می خواند، آن هم با تلاش و كوشش، غیبت از حضور در كلاس را جایز نمی بیند، این اقدام دارای انگیزه است و آن اینكه با معدل بالا و دست كم، در سطح متوسط، به رتبه ی بالاتر ارتقا یابد، آیا این ایده با عملكرد اندك سازگار است؟ هرگز! اگر جدیت را افزون نماید، این فزونی را بسیار می شمارد؟ باز هم نه، آری پس از وصول به هدف، از كوشش گذشته خشنود است و به عبارت دیگر، زمانی كه پرواپیشگان به غایت اعمال، توجه نموده و راز عبودیت و تقرب به حق را در آنجا می بینند، از تصور عملكرد اندك بازمی مانند، به این دلیل كه نهایت، در این راه مفروض نیست و هر اندازه در این اقیانوس پهناور، شناور شوند، رسیدن به ساحل گرچه غیر ممكن نیست اما استبعاد دارد و از سویی دیگر، می بینیم یك عمل كه از انسان سر می زند، مسبوق به وجود نعمتهایی است، تا توفیق به انجام یافته باشد. صحت، معرفت، توجه و هدایت، همه برای شكل گرفتن عمل تلفیق یافته اند، تا اندیشه ی عمل را به صورت و تحقق آن بكشاند و ناگفته پیداست كه هر نعمتی، شكری لازم دارد از اینرو وجود یك عمل كه این همه نعمت را، به همراه دارد و شكرانه ی این نعمتها كه موجب تكثیر عمل خواهد بود، با قلت عمل، موافقت نخواهد داشت و بر فرض كه پاداشی، در بین نباشد، شكرانه ی این همه نعمتها، موجب ازدیاد خواهد بود، با اینكه انعام الهی، هماره بندگان را در بر گرفته است.

[صفحه 272]

و از اینجا علت عدم كثیر شمردن عمل نیز، روشن شد زیرا كه این كثرتها در برابر یك وحدت (فناء فی الله) قطره ای در برابر دریای مواج بیش نیست.


صفحه 270، 271، 272.